به گزارش مشرق، آیتالله سید محمدرضا مدرسی یزدی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و عضو فقهای شورای نگهبان در ابتدای درس خارج فقه با طرح موضعی با عنوان «نقدی بر تجویز نقد معصوم» در انتقاد به افرادی که نقد بر نبی اکرم (ص) و معصومین را مجاز و مفید دانستهاند، مطالبی را مطرح کرد.
********
در نهجالبلاغه و کتاب کافی و امالی شیخ صدوق و... چنین نقل شده است که وقتی امیرالمؤمنین (ع) به پایان کلامشان در خطبه متّقین رسیدند: فصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَهًْ کَانَتْ نَفْسُهُ فِیهَا؛ پس همّام بیهوش گشت و در آن بیهوشی جان داد.
بعد از این قضیه امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: امَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَخَافُهَا عَلَیْهِ؛ به خدا قسم از چنین پیشامدی بر او میترسیدم؛ و سپس فرمودند: هَکَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالغهًُْ بِأَهْلِهَا؛ پندهای رسا با آنان که شنوای آن هستند چنین کند
در اینحال یکی از حاضران از حضرت پرسید: فَمَا بَالُکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِین؟خودت چه حالی داری؟
به اصطلاحِ بعضی، گویا میخواست یک نوع نقدی نسبت به حضرت داشته باشد. ظاهراً میشود دو وجه برایش ذکر کرد که فعلاً مهم نیست؛ بلکه مهم، پاسخی است که حضرت به او میفرمایند:
وَیْحَکَ إِنَّ لِکُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لَا یَعْدُوهُ وَ سَبَباً لَا یَتَجَاوَزُهُ؛ وای بر تو! هر اجلی را وقت معیّنی است که از آن نمیگذرد و علّتی است که از آن تجاوز نمیکند.
سپس فرمودند: فَمَهْلًا لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا؛ آرام باش! مثل این را دیگر تکرار نکن. فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّیْطَانُ عَلَی لِسَانِک؛ همانا شیطان بود که این حرف را بر زبانت جاری کرد. (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۲، ص ۲۳۰؛ الأمالی، ص ۵۷۴؛ نهج البلاغة، خطبه۱۹۳، ص ۳۰۶)؛ خوب به برخورد حضرت دقّت کنید!
برخورد تند امام علی (ع) بااشعث
باز هم نظیر این مطلب در نهجالبلاغه وجود دارد؛ روزی حضرت بالای منبر کوفه خطبه میخواندند ـ که به حسب آنچه که شارحان گفتهاند، این خطبه درباره قضایای اجتماعی و سیاسی و نظامی بوده است ـ در اینحال،اشعث بن قیس (لعنهًْ الله علیه) آنجا خواست که به تعبیر بعضیها نقدی بکند و چنین گفت: هذه علیک لا لک؛ این سخن به زیان تو است نه به سودت.
حضرت نگاه تندی به او کردند و فرمودند: مَا یُدْرِیکَ مَا عَلَیَّ مِمَّا لِی؛ تو چه میدانی که چه چیزی به سود، یا زیان من است؟
عَلَیْکَ لَعْنَهًُْ اللَّهِ وَ لَعْنَهًُْ اللَّاعِنِینَ...؛ لعنت خدا و لعنت لعنت کنندگان، بر تو باد! (نهج البلاغة، خطبه۱۹، ص ۶۱)، این هم یکی دیگر از نقدهایی بر معصومین.
باز هم در کتاب شریف نهجالبلاغه آمده است که شخصی به نام برج بن مُسْهِر طائی در تعریض به امیرالمؤمنین (ع) شعار خوارج را سر داد؛ حضرت در جوابش فرمودند: اسْکُتْ! قَبَحَکَ اللَّهُ یَا أَثْرَمُ. فَوَاللَّهِ لَقَدْ ظَهَرَ الْحَقُّ فَکُنْتَ فِیهِ ضَئِیلاً شَخْصُکَ خَفِیّاً صَوْتُکَ حَتَّی إِذَا نَعَرَ الْبَاطِلُ نَجَمْتَ نُجُومَ قَرْنِ الْمَاعِز؛ خاموش باش! خدا تو را بشکند! ای دندان پیشین افتاده؛ به خدا سوگند آنگاه که حق آشکار شد، تو ناتوان بودی و آواز تو آهسته بود و آنهنگام که باطل بانگ بر آورد، چونان شاخ بز، سر بر آوردی. (نهجالبلاغة، خطبه۱۸۴، ص ۲۶۸)
برخی مثل شاخ بز میمانند، دلشان میخواهد شاخ بزنند؛ ملاک که ندارند!
اینها نمونههایی است که در کتاب نهجالبلاغه ما دیدیم که خواستهاند مثلاً بر امام معصوم (ع) نقدی وارد کنند.
از این مطلب بالاتر، آنجایی است که به عنوان پیشنهاد و مشاوره، خدمت امیرالمؤمنین (ع) مطلبی را عرضه میداشتند؛ مشاورهای که مطلوب است. در اینحال ببینید حضرت با کسیکه توقّع بیجا دارد چگونه برخورد میکند؛ آن هم با شخصی مثل عبدالله بن عباس. وقتی ابن عبّاس پیشنهاد و مشاورهای به امام داد حضرت فرمودند: لکَ أَنْ تُشِیرَ عَلَیَّ وَ أَرَی فَإِنْ عَصَیْتُکَ فَأَطِعْنِی؛ بر تو است که رأی خود را به من بگویی و من باید پیرامون آن بیندیشم، آنگاه اگر خلاف نظر تو فرمان دادم باید اطاعت کنی.(نهج البلاغة، حکمت ۳۲۱، ص ۵۳۱)
با آنکه همه میدانند حضرت در پذیرش حقّ، هیچ کُندی نداشت: وَ لَا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقَالاً فِی حَقٍّ قِیلَ لِی؛ و گمان نکنید که شنیدن سخن حق بر من سنگین است.(نهج البلاغة، خطبه۲۱۶، ص ۳۳۶) آیا تسلیمتر از حضرت در مقابل حقّ، سراغ دارید؟
تسلیم پیامبر بودن یعنی تسلیم خدا بودن
واقعاً جای تعجب است که برخی یک امر واضح در نزد عموم که دارای ادلّه متعدّدی از کتاب و سنّت است زیر سؤال میبرند و بلکه معکوس جلوه میدهند و تجویز نقد پیامبر (ص) و معصوم (ع) میکنند. به آیات قرآن شریف مراجعه کنید! مسلمان کسی است که از هر نظر هم تسلیم خدا باشد و هم تسلیم رسول خدا. اصلاً تسلیم رسول خدا بودن یعنی تسلیم خدا بودن:
- مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ وَ مَنْ تَوَلَّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظاً؛ (النساء: ۸۰)؛ هر که از پیامبر اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است و آنانکه سرباز زنند، پس ما تو را به نگهبانی آنها نفرستادهایم.
- إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللهُ؛ (آلعمران: ۳۱)؛ اگر خدا را دوست میدارید از من پیروی کنید تا او نیز شما را دوست بدارد
- یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم؛ (النساء: ۵۹)؛ ای کسانیکه ایمان آوردهاید، از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولو الامر خویش فرمان برید
آیا اینها قید دارد؟ آیا "أَطیعُوا الرَّسُولَ” قید دارد؟ مطلق است. اصلاً همه پیامبران اینچنین بودند:
- وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ الله؛ (النساء: ۶۴)؛ هیچ پیامبری را نفرستادیم جز آنکه دیگران به امر خدا باید مطیع فرمان او شوند
- وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَهًْ ٍ إِذا قَضَی اللهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً؛ (الأحزاب: ۳۶)؛ و هیچ مرد مؤمن و زن مؤمنی حقّ ندارد که چون خداوند و پیامبرش امری فرمایند آنان را در کار خود اختیار باشد؛ و هرکس خداوند و پیامبرش را نافرمانی کند مسلّماً به گمراهی آشکاری گرفتار شده است.
در مقابل حکم خدا و رسول خدا، برای هیچکس حقّ انتخاب نیست حتی در آنچه مربوط به خودشان است.
- فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً؛ (النساء: ۶۵)؛ به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند
میفرماید در جانشان هیچ سختی و ناراحتی از حکم تو پیدا نشود؛ چه رسد به اینکه مخالفت زبانی کنند و چه رسد به اینکه مخالفت عملی نمایند.
اصلاً «النَّبِیُ أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم»(الأحزاب: ۶) یعنی چه؟ اولی است از جان تو به تو. کسی فکر بکند که بیاید در مقابل حضرت ایستادگی کند و بگوید من قبول ندارم. خیلی حرف زشتی است. آیه شریفه: "مَا آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا”(الحشر ۷) دلالتش واضح است. ذیل این آیه شریفه روایات متعدّدی وارد شده است و در یکی از آنها که دارای سند معتبر و متقن است و درکتاب شریف کافی است این چنین آمده است:
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ کَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَیَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ؛ لَا یَزِلُّ وَ لَا یُخْطِئُ فِی شَیْءٍ مِمَّا یَسُوسُ بِهِ الْخَلْق؛ پیامبر خدا (ص) هدایتشده و توفیقیافته بود و به وسیله روح القُدُس تأیید و کمک میشد و در هیچ امری از امور اداره مردم، دچار لغزش و خطا نمیشد. (الکافی، ج۱، ص ۲۶۶)
رسول خدا (ص) مسدّد و موفّق و مؤیّد به روح القدس بود. این مطلب خیلی جالب است که در هیچچیز از امور اداره مردم یعنی همان امور اجتماعی، هیچ لغزش و خطایی نداشت.
امامان معصوم؛ حجتهای خدا در روی زمین
در کتاب کافی روایتی از امام (ع) نقل شده است که: نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ نَحْنُ تَرَاجِمَةُ أَمْرِ اللَّهِ نَحْنُ قَوْمٌ مَعْصُومُونَ أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِطَاعَتِنَا وَ نَهَی عَنْ مَعْصِیَتِنَا نَحْنُ الْحُجَّهًُْ الْبَالِغَهًْ عَلَی مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ فَوْقَ الْأَرْضِ؛ ما گنجینهداران علم الهی، مترجمان دستور خدا، ما افراد معصومی هستیم که خداوند تبارک و تعالی دستور داده است که همه از ما اطاعت کنند و از نافرمانی ما خودداری نمایند. ماییم حجّت رسای خداوند بر تمام آنچه که زیر آسمان و بالای زمین قرار دارد. (الکافی، ج۱، ص ۲۶۹)
اصلاً این لفظ معصوم و چهارده معصوم گفتن در شبانهروز برای ما عادی است و تبرک به این اسمای متبرکه جستن کار همیشگی ماست؛ این باور، از همین روایات گرفته شده و تفسیر شده است که معصوم از هر گناه و خطایی هستند و از اینجهت، به طور مطلق امر به اطاعت و نهی از عصیان آنها شده است.
در کتاب علل الشرایع شیخ صدوق، ج ۱، ص ۱۲۴ از امام باقر (ع) چنین نقل شده است: هُمُ الْمَعْصُومُونَ الْمُطَهَّرُونَ الَّذِینَ لَا یُذْنِبُونَ وَ لَا یَعْصُونَ وَ هُمُ الْمُؤَیَّدُونَ الْمُوَفَّقُونَ الْمُسَدَّدُونَ؛ ایشان معصوم و پاک هستند (از هر پلیدی و اعمال زشت) و مرتکب هیچگونه گناهی نشده و نمیشوند و نافرمانی خدا را نمیکنند بلکه مؤیّد من عنداللَّه و در راه و طریق صواب و صلاح میباشند.
بِهِمْ یَرْزُقُ اللَّهُ عِبَادَهُ وَ بِهِمْ تُعْمَرُ بِلَادُهُ وَ بِهِمْ یُنْزِلُ الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ وَ بِهِمْ یُخْرِجُ بَرَکَاتِ الْأَرْضِ وَ بِهِمْ یُمْهِلُ أَهْلَ الْمَعَاصِی وَ لَا یُعَجِّلُ عَلَیْهِمْ بِالْعُقُوبَةًِْ وَ الْعَذَابِ؛ و به سبب ایشان خداوند بندگان خود را روزی میدهد و شهرهایشان را آباد میگرداند و به واسطه آنها باران از آسمان میبارد و برکات از زمین خارج میشود و به واسطه وجود ایشان است که به گناهکاران مهلت داده شده و تعجیل در عذاب و عقوبت ایشان نمیشود. لَا یُفَارِقُهُمْ رُوحُ الْقُدُسِ وَ لَا یُفَارِقُونَهُ وَ لَا یُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا یُفَارِقُهُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِین؛و روح القدس از ایشان دقیقه و آنی جدا نمیگردد و ایشان هم از او جدا نمیشوند و ایشان از قرآن جدا نیستند و قرآن هم از ایشان جدا نیست، صلوات اللَّه علیهم اجمعین.
وعده عذاب برای مخالفت کنندگان باحضرت رسول (ص)
اهل بیت، عِدل قرآن هستند و مصون از خطا و این را از روایات متعدّدی میتوان استفاده کرد، این از یک طرف؛ و از طرف دیگر، اگر کسانی مخالفت کنند و آیه: "شَاقُّوا اللهَ وَ رَسُولَه”(الانفال: ۱۳) بر آنها صادق باشد، ببینید که چه وعدههای عذابی به ایشان داده شده است. مشاقّه با رسول یعنی در مقابل رسول خدا و شِقِّ دیگر قرار گرفتن و مخالف حضرت بودن:
- وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدی وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّی وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیراً؛ (النساء: ۱۱۵ )؛ کسیکه بعد از آشکار شدن حقّ، با پیامبر مخالفت کند و از راهی جز راه مؤمنان پیروی نماید، ما او را به همان راه که میرود میبریم و به دوزخ داخل میکنیم؛ و جایگاه بدی دارد.
همچنین خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: فَلْیَحْذَرِ الَّذینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصیبَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ؛ (النور: ۶۳) پس آنانکه فرمان او را مخالفت میکنند، باید بترسند از اینکه فتنهای دامنشان را بگیرد، یا عذابی دردناک به آنها برسد.
باید حَذَر کنند کسانیکه با امر پیامبر خدا مخالفت میکنند؛ مفسّرین نوعاً ضمیر «أَمْرِهِ» را به پیامبر اکرم (ص) بر میگردانند. در روایتی از امام صادق (ع) چنین آمده است: إِنَّکُمْ قَدْ رَأَیْتُمْ أَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَجْعَلْ لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ فِی خِلَافِنَا خَیْراً إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ "فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَهًْ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ”؛ شما به خوبی دیدهاید که خدای عزّوجلّ برای هیچکس در مخالفت با ما خیری قرار نداد، همانا خدای عزّوجلّ میفرماید: «پس آنانکه فرمان او را مخالفت میکنند، باید بترسند از اینکه فتنهای دامنشان را بگیرد، یا عذابی دردناک به آنها برسد.»(الکافی، ج۸، ص ۸۸)
خداوند متعال برای هیچکس در مخالفتِ با ما و رسولش خیری قرار نداده است
آن وقت کسانی بیایند و نقد کردن و مخالفت در حکومت معصوم (ع) و در مقابل پیامبراکرم (ص) را که اساس عصمت است تجویز کنند! واقعاً جای تأمّل است. چه انگیزهای باعث چنین افکار و سخنانی میشود؟ اگر کسی یک مقدار تعهّد داشته یا یک مقدار به مسائل اجتماعی توجّه داشته باشد، چنین مطلب واضح دینی و مورد قبول عامّه - چه رسد به اهل فن و متخصصین در مسائل - را زیر سؤال نمیبرد، چه رسد به اینکه آن را معکوس جلوه دهد! واقعاً باید تحلیل شود. چرا چنین کاری از کسی سر میزند؟ به چه انگیزهای؟ از جهل است؟ از عدم تعهّد است؟ از القائات دشمنان است؟ و یا ترکیبی از اینهاست؟ علاجش چیست و چگونه باید جبران بشود؟ یک امر واضحی که این همه آیات و روایات درباره آن وجود دارد و امری که مورد قبول همه است، معکوس جلوه داده شود؟!
باید به مثل این افراد، نصیحت کرد که هرچه دیگران به دهنتان میگذارند تکرار نکنید و هرچه را که در گوشتان میخوانند باور نکنید. از امام حسن مجتبی (ع) چنین نقل شده است: عَجَبٌ لِمَنْ یَتَفَکَّرُ فِی مَأْکُولِهِ کَیْفَ لَا یَتَفَکَّرُ فِی مَعْقُولِهِ فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ مَا یُؤْذِیهِ وَ یُودِعُ صَدْرَهُ مَا یُرْدِیهِ؛ شگفتا از کسیکه در آنچه میخورد فکر کرده و میاندیشد، چگونه در آنچه باید بفهمد و بداند نمیاندیشد؛ پس همانا شکمش را از آنچه به آن اذیّت و آزار میرساند باز داشته و دور میگرداند و سینهاش را میسپارد به آنچه آن را هلاک و تباه میسازد. (بحار الأنوار، ج۱، ص ۲۱۸)
شگفتا از کسیکه در خوردنیهای خودش فکر میکند که آیا عاری از باکتری مضرّ و سموم مضرّه هست؟ و...؛ اما آنچه که به ذهنش القا میکنند، بدون برآورد و بررسی دقیق و کارشناسانه بپذیرد و بعد طوطی صفت، تکرار کند. وقتی که در یک مسئله مهمّ و اساسی در اسلام چنین واقعهای اتفاق میافتد، آن وقت ببینید در مسائلی که این حسّاسیت را ندارد چه خبر است؟ در مسائل سیاسی، حقوقی، اقتصادی و در روابط بینالملل؛ چرا آدم این نقدی را که باید برای مصالح مردم و بخصوص در مقابل بیگانگان به کار ببرد نابجا به کار ببرد؟ آیا بهتر نیست به جای اینکه تجویز نقد حکومت زمان معصوم و تجویز نقد پیغمبر بکنیم یک مقدار هم به طور جدّ، تجویز نقد لائیکها و سکولارها بکنیم؛ نقد افکاری که از ماورای مرزها به روشهای متعدّد القا میشود را تجویز کنیم. آن هم تجویزِ به جدّ نه صوری و نمایشی. وقتی تجویز جدّی بکنیم، باید یک مقدار هم در اعمال و گفتار و تصمیماتمان اثر بگذارد. اگر بناست که ما فقط نقد را تجویز کنیم امّا هیچ اثری نداشته باشد و نه پاسخ درست و نه عمل درستی طبق نقد داشته باشیم، آن وقت چه میشود؟
اگر ما گوش شنوایی نسبت به نقد داشتیم و همه باید نقد بشوند آیا واقعاً در این اجتماع ما ناقدی خبیرتر، دلسوزتر و عالمتر از رهبر معظم انقلاب (دام ظلّه) سراغ داریم؟ چقدر در سالهای اخیر و نیز قبلش در زمینههای مختلف، دلسوزانه، مشفقانه و عالمانه نقد و نصیحت کردند و مشورت دادند. چقدر به این نصیحتها و راهحلها عمل شد؟ چقدر آنها در رفتار ما تأثیر داشت. آیا به اندازه کافی تأثیر داشت؟ اگر تأثیر داشت چرا باید رهبر معظم انقلاب در آن بیانشاناشاره بفرمایند که بیش از اینکه علنی تذکّر دادهام تذکّرات و اوقات تلخیها در مجالس خصوصی بوده است. کسیکه واقعاً استوانه حلم و تحمّل و صبر است، چرا باید تذکّری را که همراه با اوقات تلخی باشد بدهد؟ یعنی به آن تذکّرات، ترتیب اثر داده نشده است.
شعار اینکه نقد باید باشد و دلسوزانه باید باشد و گوش شنوا باید باشد، اثرش کجاست؟ این همه نقد دلسوزانهای که مراجع و حوزههای علمیّه و جامعه مدرّسین و آحاد مردم داشتند، چقدرش عمل شد؟ و چقدرش هباء منثورا شد؟
امیدواریم که خداوند متعال همه ما را متنبّه کند و گفتار و کردارمان هر دو بر محور حقّ باشد و فعلمان تصدیق گفتارمان کند: انَّمَا شِیعَةُ عَلِیٍّ مَنْ صَدَّقَ قَوْلَهُ فِعْلُهُ؛ مؤمن و شیعه امیرالمؤمنین علی (ع) کسی است که کردارش، گفتارش را تصدیق کند. (الکافی، ج۸، ص ۲۲۸)
منبع: پایگاه اطّلاع رسانی مؤسّسه علمی، پژوهشی، فرهنگی پرتو ثقلین